آفتاب

ناگفته های مرگ بنیتا | ماجرای ازدواج موقت قاتل 27ساله با زن 50 ساله | آخرین گفتگو با قاتل بنیتا

ناگفته های مرگ بنیتا | ماجرای ازدواج موقت قاتل 27ساله با زن 50 ساله | آخرین گفتگو با قاتل بنیتا

ناگفته های مرگ بنیتا | قاتل بنیتا 27 سال بیشتر ندارد. او چندی پیش با زنی 50 ساله ازدواج موقت کرده. وقتی ماموران به خانه او می روند تا دستگیرش کنند، خود را فرزند همسر موقتش معرفی می کند! قاتل بنیتا در آخرین گفتگو، می گوید: می خواستم بچه را تحویل دهم، اما ترسیدم، اگر همدستم می آمد، بنیتا را تحویل می دادم...

بیشتر ببینید: فیلم: بازسازی صحنه جرم و عصبانیت پدر بنیتا
بیشتر بخوانید: قاتل به خانواده بنیتا چه گفت؟
بیشتر بخوانید: روایت مادر بنیتا از روزی که کلانتری تعطیل بود

ایران نوشت: محمد، متهم اصلی پرونده قتل بنیتا است. مرد جوانی که خودرو را در کنار خیابان پارک کرد و تا زمانی که دستگیر نشد، به سراغ بچه و ماشین نرفت. مرد جوان در گفت‌و‌گو با خبرنگارحوادث «ایران» از جزییات روز حادثه گفت.

برای چی به این محل آمده بودید؟
خانه خاله دوستم این اطراف بود.ضمن اینکه مواد فروشان اینجا را می‌شناختم. آمدیم مواد بخریم و در پارک سر کوچه مصرف کنیم که یک دفعه چشمم به ماشین روشن در مقابل خانه افتاد. آن موقع داشتیم با گوشی هایمان بازی می‌کردیم و قصدمان خرید مواد بود. اما با دیدن ماشین روشن وسوسه شدم و به دوستم گفتم حواسش باشد که اگر صاحب ماشین از خانه‌اش بیرون آمد جلویش را بگیرد.بعد هم خیلی سریع پشت فرمان نشستم و در ماشین را قفل کردم. صاحب ماشین همزمان از خانه بیرون آمد و خودش را روی کاپوت انداخت. همان‌طور تا وسط کوچه رفتم اما برف پاک کن شکست ومرد جوان روی زمین افتاد. دنده عقب گرفته بودم که صاحب ماشین این بار گلگیر را گرفت و از کوچه خارج شدم.

پدر و مادر بنیتا فریاد می‌زدند که بچه‌شان داخل ماشین است، چرا توجهی به این موضوع نکردی؟ خیلی ترسیده بودم.

بعد چکار کردی؟ به سمت پاکدشت رفتم و در راه با همدستم تماس گرفتم و در محلی در همان اطراف با او قرار گذاشتم. همدستم آمد و ضبط و باند و کیف مادر بنیتا و وسایلی را که داخل داشبورد بود برداشت.

دوستت را چند وقت بعد دیدی؟ حدود 25 دقیقه تا نیم ساعت بعد ازسرقت ماشین.

او بچه را ندید؟ دید و به من گفت بچه را ببر تحویل بده. به دوستم گفتم باهم بریم، من می‌ترسم. اما او گفت خودت ماشین را دزدیدی، بچه را هم خودت ببر تحویل بده. اگر دوستم با من می‌ماند حتماً بچه را تحویل می‌دادم.

بعد چه اتفاقی افتاد؟ دوستم رفت و من هم بچه و ماشین را در کنارخیابان رها کردم.

چند ساعت بعد از سرقت خودرو، آن را رها کردی؟ یک ساعت و نیم بعد.

چرا ماشین را آنجا پارک کردی؟ خیلی محل‌های دیگر هم بود که می‌توانستی آنجا پارک کنی. آنجا خلوت بود و دوربین مداربسته نداشت. با خودم گفتم جایی پارک کنم که چهره‌ام را دوربین نگیرد.

بعد از آن به ماشین سر نزدی؟ نه.

کنجکاو هم نبودی ببینی چه بلایی سر بچه آمده است؟ مرد جوان سکوت می‌کند.

ماشین را کجا رها کردی؟ سمت مامازن، در کنار بلواری که ماشین‌ها با سرعت از آن عبور می‌کنند.

پس چطور انتظار داشتی ماشین و بچه را کسی پیدا کند؟ آنجا دو خانه کوچک و یک مغازه بود. از شانس بد من مغازه تعطیل بود.

زمانی که ماشین را رها کردی، بچه زنـــــــده بود؟ نمی دانم، اما صدایی از بچه در نمی‌آمد.

ازدواج کردی؟ چند ماه قبل با زن 50 ساله‌ای عقد موقت کردم.

چرا زمانی که بازداشت شدی سعی داشتی خودت را جای شخص دیگری جا بزنی؟ ترسیده بودم. به دروغ خودم را به جای پسر همسرصیغه ای‌ام جا زدم. اما افسر پرونده خیلی زود دستم را خواند و...

سابقه داری؟ بله، به اتهام سرقت لوازم داخل خودرو بازداشت شده بودم.

چند تا؟ آن موقع 130 شاکی داشتم اما زمان آزادی، تعدادش بیشتر شد.

چند وقت بود که آزاد شده بودی؟ حدود یک ماه.

پس ازسرقت پراید وبچه، با همدست ات در ارتباط بودی؟ اصلاً، آن روز سر گذاشتن بچه بحث‌مان شد و بعد از آن هیچ تماسی با من نگرفت.

عذاب وجدان نداشتی؟ باورکنید یک لحظه هم آرامش نداشتم. بشدت نگران سرنوشت بچه بودم. به همین خاطردائم کابوس می‌دیدم.

بچه داری؟ نه، ولی شرمنده خانواده بنیتا هستم.

چند ساله‌ای؟ 27 ساله.
کد N1741261

وبگردی